دیدبان

عرض اندام دلالان دارو در ناصر خسرو

عرض اندام دلالان دارو در ناصر خسرو

دیدبان: دارو، دارو، داروووووو. تهیه داروهای خارجی اصل با کمترین قیمت و کمترین زمان. قرص سقط جنین، شربت متادون، آمپول مرفین، هرچی بخواین دارم. خانم دارو می‌خواین در خدمتم.»

تعدادشان از چندسال پیش که برای تهیه گزارش اینجا آمده بودم خیلی بیشتر شده. سر هر کوچه و گذری ایستاده‌اند. زیر چشمی حواسشان به همه چیز و همه کس هست. سرجایشان آرام و قرار ندارند و به دنبال مشتری این سو و آن سو می‌چرخند. به مشتری که ناگریز و نا امید از هر داروخانه‌ای به ناصر خسرو آمده مجال فکر کردن، نمی‌دهند. باید گفت در کارشان خبره‌اند. کارشان فروش داروهای غیرقانونی و کمیابی است که توی داروخانه‌ها پیدا نمی‌شود یا اینکه باید برای تهیه آن نسخه داشت.

به قول قدیمی‌ها از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را اینجا می‌توان پیدا کرد. از قرص سقط جنین 80 هزار تومانی گرفته تا قرص و آمپول‌هایی 3 میلیونی. فقط کافی است سری به ناصر خسرو بزنید. پیش خودم می‌گویم اگر ناصر خسروی شاعر و طبیب و جهانگرد و منجم و حکیم قرن چهارم می‌دانست یک روز اسمش می‌شود نشانی برای کسانی که به دنبال داروی غیرقانونی‌اند و سرگردنه‌ای برای دلالان دارو شاید این همه برای کسب حکمت تلاش نمی‌کرد!

داروهایی که فقط اینجا پیدا می‌شوند

چندی پیش مسئولان سازمان غذا و دارو اعلام کردند که پس از پشت سر گذاشته شدن دوران تحریم اکنون هیچ دغدغه‌ای برای تأمین دارو وجود ندارد و شرکت‌های داروسازی کشور نیز داروهای مشابه خارجی را با همان کیفیت تولید می کنند و در اختیار داروخانه‌ها می‌گذارند. این سازمان حتی از پزشکان خواست تا برای بیماران خود داروهای ایرانی یا مشابه نوع خارجی تجویز کنند و با این کار دست قاچاقچیان را برای انتقال داروهای قاچاق و بی‌کیفیت به بازارهای غیرقانونی قطع کنند.

کسی منکر بهتر شدن وضعیت نیست ولی دلیل اینکه بازار ناصرخسرو همچنان پابرجاست و عرصه عرض اندام دلالان و قاچاقچیان داروست، سؤالی است که باید جواب آن را پیدا کرد. برای یافتن پاسخ باید سری به این بازار مکاره زد. ساعت 10 صبح به ناصر خسرو مقابل باب همایون می‌رسم. دلال‌ها را راحت می‌شود پیدا کرد. از نگاه‌هایشان می‌توان فهمید. به نظرم آنها از چهره به چهره شدن با مردم می‌توانند تشخیص بدهند چه کسی مشتری است. برای چند لحظه نقش خبرنگاری را کنار می‌گذارم و در نقش یک مشتری قرص سقط جنین به سوی یکی از دلال‌ها می‌روم. هنوز نزدیک نشده شروع می‌کند به اسم بردن از داروها. شربت متادون، قرص سقط جنین، آمپول مرفین، پروستادین، ترامادول، زاناکس و... .

تیپ غلط‌ اندازی دارد. موهای فر با صدایی خراشیده و جای زخم‌های کهنه روی دستانش. با چشمانش همه را می‌پاید. بدون اینکه سؤالی بپرسم جلو می‌آید و می‌پرسد چه دارویی می‌خواهم. می‌گویم که برای یکی از اقوامم که تهران نیست قرص سقط جنین می‌خواهم.

«خانم بهترین و مطمئن‌ترین قرص بازار را می‌دهم که خیالت راحت باشد. یک ورق 10 تایی 220 هزار تومان. با خیال راحت بدهید فامیلتان مصرف کند. دارویی که می‌دهم صددرصد امریکایی است. چند روزی بیشتر نیست برایم رسیده. دارد تمام می‌شود، آخرهایش است، بروم از انبار بیاورم؟»

می‌پرسم که چه تضمینی وجود دارد که این دارو اصل باشد و خطری برای فامیل‌مان نداشته باشد؟

سگرمه‌هایش را در هم می کشد و می‌گوید: «خانم این دارو را نه دکتر توی نسخه می‌نویسد نه داروخانه می‌فروشد، پس چاره‌ای نداری که از ناصر خسرو بخری. اگر دست دست کنی سن جنین بالا می‌رود و با قرص هم نمی‌شود کاری کرد آن وقت باید بروی پیش ماما که هزینه‌اش دستکم 3-2 میلیون تومان است. طرز استفاده‌اش هم راحت است. دارم مفت راهنمایی‌ات می‌کنم. با مصرف قرص 2 روزه جنین از بین می‌رود، به همین سادگی.»

دلال دارو در حال تبلیغ قرص است تا اینکه موبایلش زنگ می‌خورد. آنسوی خط، مشتری قرص زاناکس خارجی می‌خواهد. از تکرار حرف‌های مشتری از زبان دلال براحتی می‌توان فهمید چه چیزی بین آنها رد و بدل می‌شود. الان بهترین زمان برای راحت شدن از دست اوست. کوله‌ام را سفت می‌چسبم ولی او گوشی را برای لحظه‌ای کنار می‌گذارد و شماره‌اش را روی تکه کاغذی می‌نویسد و به دستم می‌دهد تا اگر قرص خواستم برایم بفرستد.

از ناصر خسرو گرفته تا کوچه مروی هر کس برای خودش قلمرویی دارد. این را از بین دعوایی که بین 2 دلال رخ می‌دهد، فهمیدم. دلال تازه کار کتک جانانه‌ای می‌خورد و چاره‌ای جز ترک قلمرو دلال قدیمی ندارد. هنوز چند قدمی نرفته دعوای دیگری مرا به خود جلب می‌کند. البته درگیری فیزیکی نیست. دعوای تلفنی زن و شوهری است. مرد آنقدر عصبانی است که نه تنها من بلکه بقیه هم صدای وی را که داد می‌زند می‌شنوند «قرص را امروز می‌خرم»، یکی از دلال‌ها سر و کله‌اش پیدا می‌شود. تیپ غلط‌اندازی دارد با آن همه زنجیرهای کت و کلفتی که دور گردن و مچ دستانش انداخته. یکراست می‌آید به سوی مرد عصبانی. انگار ماهی افتاده است توی تورش.

قیمت رد و بدل می‌شود و پس از مکالمه کوتاهی دلال آنجا را ترک می‌کند ولی مرد جوان همانجا ایستاده. فکر می‌کنم منتظر است دارو برایش بیاورند. فرصت خوبی است، خودم را نزدیک می‌کنم و از او می‌پرسم برای تهیه چه دارویی آمده؟ می‌گوید همسرش باردار شده و برای تهیه قرص سقط جنین از شیراز به ناصر خسرو آمده. می‌گویم چرا به دکتر مراجعه نکرده که این‌طور جواب می‌دهد: «یکسال است ازدواج کرده‌ایم و ناخواسته بچه دار شدیم. همسرم می‌گوید آمادگی برای بچه ندارد و باید آن را سقط کند. برای این کار پیش دکتر رفتیم ولی او آب پاکی روی دستمان ریخت و گفت که نمی‌شود مگر اینکه در چندماهگی مشخص شود بچه دچار بیماری‌های ژنتیکی خطرناک است که آن هم پروسه طولانی مدتی مثل مراجعه به مقام قضایی و پزشکی قانونی دارد. حالا آمده‌ام تا قرص بگیرم تا زنم دست از سرم بردارد.»

5 دقیقه از شروع صحبت هایمان نمی‌گذرد که دلال سر می‌رسد و قرص را همراه با دستور مصرفی که روی کاغذ تایپ شده دست مرد جوان می‌دهد و 200هزار تومان می‌گیرد.

انگار نوبت به من می‌رسد. دلال می‌پرسد که به دنبال چه دارویی هستم. نمی‌دانم چرا برای یک لحظه دست و پایم را گم کردم. می‌گویم به دنبال همان چیزی که الان به این آقا دادی.

دلال رک و پوست‌کنده می‌رود سر اصل قضیه: "خانم من قرص را 200 تومان می‌دهم با دستورالعمل طرز استفاده. قرصی که تجویز می‌کنم آمریکایی است و بدون عوارض. قیمتم از همه‌جا بهتره. به شرط اصلی می‌دهم. آمپول هم بخواهید دارم ولی تضمین نمی‌کنم چون گاهی خطرناک است. قرص مطمئن‌تر است و قیمتش هم پایین‌تر.» راحت شدن از دست این دلال‌ها به این راحتی‌ها نیست. شماره‌اش را گرفته‌ام و می‌گویم زنگ می‌زنم ولی دست بردار نیست و می‌خواهد قرص را برایم بیاورد و پولش را روز بعد برایش کارت به کارت کنم.

آدم بد پیله‌ای است ولی هر طور شده از این خوان به سلامت عبور می‌کنم. هنوز چند متر دورتر نشده‌ام که یکی دیگر می‌آید و می‌گوید: «یک ورق 10تایی می‌دهم به شرط اصلی و به قیمت خریدم یعنی 70 تومان. یک وقت فکر نکنی تقلبی است؛ اگر شک‌داری بفرستم داروخانه... از آنجا بگیری. داروخانه در چند خیابان آنطرف‌تر است و قرص سقط جنین هم دارد. خواستی به دکتر زنگ می‌زنم و سفارش می‌کنم. من مثل این درب و داغان‌ها کاسب سرخیابان نیستم، با 100 تا داروخانه کار می‌کنم.»

تلفنش زنگ می‌خورد و سفارش می‌گیرد و همان‌جا مقابل من به کسی زنگ می‌زند و خانم دکتر صدایش می‌کند که فلان قرص و آمپول را برایش تهیه کند و او یک‌ساعت دیگر به داروخانه می‌رود و داروها را می‌گیرد.

صدای آهنگ قدیمی عباس قادری از ضبط شارژی مرد دوره‌گرد بلند می‌شود، نمی‌گذارد صدا به صدا برسد. شماره دلال دارو را داخل دفترچه تلفنم می‌نویسم و به راهم ادامه می‌دهم. سمج است، می‌گوید پایین‌تر نروم داروها تقلبی است و سرم کلاه می‌رود. نمی‌داند که من برای چیز دیگری آمده‌ام.

منبع:روزنامه ایران

مرتبط‌ها

بهترین هتل های شهر مشهد

گرگ یا گوسفند ناتو پشت آیفون است

آل خلیفه در سراشیبی سقوط

تحقیر با تدبیر رئیس‌جمهور چه نسبتی دارد؟

درس‌های عملیات آزادسازی خرمشهر

بررسی رابطه بین حمایت اجتماعی و عزت نفس